چيستي شيطان پرستي (1)
مفهوم شيطان در اديان
چيستي شيطان پرستي (1)
درباره ريشه ي واژه ي «شيطان» دو نظريه (1) مطرح است: نخست اين که برگرفته از «شَطَنَ يَشطُنُ» به معناي دور شدن و دوم اين که مأخوذ از «شَاطَ يَشيطُ» به معناي هلاک شدن يا سوختن است. از هري قول اول را ترجيح مي دهد (2) و قرشي هم بعد از نقل دو قول و قاتلان آن مي نويسد: «محققان، اين قول (قوم دوم) را قبول ندارند». (3)شيطان، وصف است، نه اسم خاص آن روح شرير و به مناسبت دوري از خير و رحمت حق تعالي، وصف شيطان بر او اطلاق شده است؛ (4) اما ابليس، موجودي زنده، با شعور، مکلف، نامرئي، فريب کار و... است که از امر خدا سر پيچيد و به آدم سجده نکرد؛ در نتيجه رانده شد و مستحق عذاب و لعن شد. (5) ابليس از ريشه ي «بلس» به معناي نااميد شدن گرفته شده و اين موجود که نامش عزازيل بود. به همين علت، ابليس خوانده شد. (6) کلمه ي ابليس در هر يازده بار که در قرآن آمده، به صورت مفرد به کار رفته که نُه مورد آن مربوط به استکبار و اِبا از سجده است؛ ولي شيطان به صورت جمع هم مي آيد و مراد از او همان است که ذکر شد.
شيطان، نامي براي موجودي فوق طبيعي است که در بيشتر اديان غربي و شرقي، مرکز تجسم بدي است. شيطان در زبان هاي گوناگون با نام هايي (7) مثل ابليس، اهريمن، ديو، لوسيفر (8) و... خوانده مي شود. وقتي يهوديت با دين ايراني زرتشت تماس پيدا کرد، برعکس يکتاپرست هاي اصيل، ظاهرِ زرتشت، دو خدايي بود. يک الهه ي خير و يک الهه ي شر. مصاديقي چون اَهورامزدا (داناي کل)، دانش اورمزد (الهه ي نور) و اهريمن (روح شيطان) هم چنين دانش انگره مينو (الهه ي تاريکي) در انديشه هاي زرتشتي ديده مي شود.
در بسياري از شاخه هاي مسيحيت، شيطان پيش از آن که از درگاه پروردگار موجودي روحاني يا فرشته در خدمت خدا بوده است. گفته مي شود شيطان از درگاه خدا به دليل غرور بيش از حد و خودپرستي، رانده شده است. آن ها معتقدند شيطان به انسان گفته مي تواند خدا شود و باعث معصيت انسان در درگاه خدا و اخراجش از بهشت شده است.
شيطان در يهوديت در لغت به معناي «دشمن» يا «تهمت زننده» است. هم چنين نام فرشته اي است که مؤمنان را مَحَک مي زند. شيطان در شريعت يهود به عنوان دشمنِ خدا شناخته نشده است؛ بلکه يک خادم براي خدا است که وظيفه دارد ايمان بشريت را بيازمايد.
شيطان در دين اسلام، وسيله و عاملي براي آزمايش انسان است. ابليس يک جن بود که خدا را نافرماني کرد و به همين دليل، خدا او را از درگاهش راند.
در قرآن درباره ي شيطان آمده است: موجودي از گروه جنيان است؛ (9) چون جنيان از جنس آتش بدون دود هستند، بنابراين شيطان نيز از آتش است. (10) وي در مقابل رب دست به طغيان زد (11) و به او کفر ورزيد. (12) علت کفر و عصيان شيطان در مقابل خدا، تمرد از سجده بر انسان بود. (13) او جنس خود را که از آتش بود، برتر از جنس آدم مي دانست که خاک است (14) و بر اين اساس، کينه و دشمني انسان را سخت به دل گرفته است (15) و مي خواهد انسان ها را گمراه و به آرزوها سرگرم کند (16) و مي کوشد حزبش را بر جهان مسلط کند؛ ولي خدا حزب او را دچار خسران مي کند. (17) در نهايت سعي مي کند انسان را به رنج و عذاب بيفتد. (18) و او را به سوي عذاب آتش فروزان سوق دهد (19) و در دل مؤمنان، حزن و اندوه جاري سازد (20) تا در قيامت آن ها را در کنار خود محشور ببيند. (21)
فرشتگان، طبق آيات قرآن، امکان مخالفت با فرمان هاي الهي را ندارند. (22) ولي براي جن، مانند انسان، اختيار و امکان نافرماني از دستورهاي الهي وجود دارد. قرآن نيز آن ها را به مؤمن و کافر، فاسق و صالح، تقسيم کرده (23) و لايق پاداش و کيفر در آخرت مي داند. (24)
جن مانند هر موجود ديگري، لايق و شايسته ي آفرينش است. اين که جن، شيطان يا انسان هاي کافر و گنه کار، با اختيار خويش از مسير اصلي و هدف نهايي آفرينش دور شده اند. باعث نمي شود که آفرينش آنان، لغو و مخالف حکمت باشد، خداي متعال، آن ها را آفريد تا با اختيار خويش، اطاعت کنند. لازمه ي اطاعتِ اختياري، اين است که امکان مخالفت اختياري نيز به آن ها عطا شود، پس، مخالفت و عصيان آنان، ضرري به حکيمانه بودن آفرينش آن ها نمي زند.
آن چه گفته شد، فلسفه ي آفرينش شيطان با توجه به خود او و عملکردش است و مي تواند توجيه کننده ي آفرينش او باشد؛ اما اگر وجود شيطان را در رابطه با آفرينش آدمي بسنجيم، اين پرسش مطرح مي شود که آيا وجود شيطان، براي آفرينش انسان، ضروري است؟
ابليس، پس از نافرماني و رانده شدن از درگاه الهي، از خداي متعال مهلت خواست تا فرزندان آدم را فريب دهد و از اين که خداي متعال چنين فرصتي را به ابليس داده، در مي يابيم که فريب انسان ها از سوي شيطان در نظام آفرينش، نه تنها با هدف آفرينش انسان ناسازگار نيست؛ بلکه در مسير آن است.
انسان براي رسيدن به کمال اختياري که هدف آفرينش او است، بايد از دو نوع گرايش و تمايل خوب و بد، بهره مند باشد. اگر فقط گرايش به خوبي در او باشد، مانند فرشتگان خواهد شد و چنان چه تنها گرايش هاي مادي داشته باشد، مانند حيوانات، مجالي براي صعود اختياري معنوي نخواهد داشت و اگر هر دو را داشته باشد، با انتخاب «خوبي ها»، از فرشتگان، برتر و به کمال مطلوب خود، مي رسد و اگر «بدي ها» را برگزيند، از حيوانات، پست تر مي شود.
انسان در درون خود، داراي دو گرايش حق و باطل است؛ يعني نفس اماره، او را به سوي بدي ها و عقل و فطرت او را به سوي خوبي ها مي خواند. انسان در انتخاب هر يک از اين دو راه، مختار و مستقل است؛ اما اين استقلال در انتخاب، با اين که شيطان از بيرون، وسوسه کننده و دعوت کننده ي او به بدي ها و فرشتگان دعوت کننده ي او به خوبي ها باشند، منافاتي ندارد.
انسان با ا ختيارِ خود، در ولايت شيطان يا فرشتگان داخل مي شود. در همين موضوع، خداي متعال مي فرمايد: «اي فرزندان آدم! مبادا شيطان شما را فريب دهد؛ چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بيرون کرد... ما شيطان را اولياي کساني که به خدا ايمان نمي آورند، قرار داده ايم». (25)
نفس اماره، انسان را آماده ي پذيرش وسوسه ها و دعوت هاي شيطان مي کند و شيطان، انسان را بيش تر گمراه مي کند. پيروي از عقل و فطرت نيز که هدايت دروني است، انسان را لايق رحمت هاي خاص الهي از سوي ملائکه مي کند. وجود شيطان براي دعوت به بدي ها و تحريک نفس اماره، مکمل بيروني گرايش انسان به بدي ها است؛ همان گونه که وجود فرشتگان و دعوت آنان به خوبي ها و تقويت عقل و فطرت، مکمل بيروني گرايش انسان به خوبي است و از تعامل اين دو، انسان کامل، پرورش مي يابد.
از همين جا مسئله امتحان، به عنوان يکي از اهداف خلقت انسان مطرح مي شود؛ زيرا امتحان، تبلور اختيار انسان است و جاي تعجب ندارد که در آيات فراواني از قرآن کريم، مطرح شدن اين مسئله را به گونه هاي مختلف مشاهده مي کنيم؛ چنان که آمده است:
«ما انسان را از نطفه اي آميخته آفريده ايم و او را مي آزماييم.» (26)
برقراري يک امتحان عادلانه، تنها در صورت وجود شرايط و امکانات براي گزينش يکي از دو طرف مسير (خير و شر) است؛ اما خدا از آن رو که انسان را گل سرسبد مخلوقات خود مي داند و تنها براي آفريدن وي به خود تبريک گفته است. (27) در جهت انتخاب مسير کمال و خير، امکانات فراواني را در اختيار او گذاشته است.
بنابراين، گرايش در جانب خير و وجود نيرويي در جانب شر، باعث مي شوند آزمايش الهي از حالت صوري و ظاهري درآيد؛ يعني وجود نيروهايي وسوسه گر در مقابل الهامات خدايي، باعث مي شود تا انسان واقعاً در ميان دو راهي ها قرار گيرد و با اراده و عزم خويش، مسيري را انتخاب کند.
بر اساس همين نکته است که با نافرماني ابليس و رانده شدن وي از درگاه خدا و سپس تقاضاي او براي مهلت داشتن به منظور اِغواي انسان، پروردگار با تقاضاي او موافقت کرد و به وي مهلت داد تا در مقابل نيروهاي الهي، وسوسه گرِ انسان به سوي شر باشد؛ اما در عين حال، قدرت او را در اين زمينه محدود ساخت و هيچ سلطه اي بر انسان ها به او نداد و او فقط وسوسه کننده و تحريک کننده است.
بنابراين، وسوسه گري شيطان، پس از روي گرداني انسان از نداي فطرت و الهامات رحماني است و کساني که با اختيار و انتخاب خود، کفر بورزند و قابليت محبت و همراهي با پاک ترين انسان هاي روي زمين را از دست بدهند، سزاوارند تا به وسوسه هاي شيطاني گرفتار شوند و اين، نوعي مجازات الهي نسبت به آنان در همين دنياست؛ «آيا نديدي که ما شيطان ها را بر کافران فرستاديم تا آنان را به شدت تحريک کنند؟» (28)
پي نوشت ها :
1. انصاري خزرجي، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 13، صص 237 و 238؛ ابن فارس، احمد، ترتيب مقاييس اللغة، صص 492 و 493.
2. همو، لسان العرب، ج 13، ص 238.
3. قرشي، سيد علي اکبر، قاموس قرآن، ج 4، ص 33.
4. همان.
5. همان، ج 1، ص 226.
6. قمي، عباس، فرهنگ واژگان قرآن کريم، ص 41.
7. شيطان در اقوام و ملل مختلف، نام هاي گوناگوني دارد. ر. ک: صديقي پاشاکي، علي، جنون شيطان پرستي، صص 94- 131.
8. Lucifer
9. «وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ» (کهف، آيه 50).
10. (وَ الْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ) (حجر، آيه 27).
11. (إِنَّ الشَّيْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمنِ عَصِيّاً) (مريم، آيه 44).
12. (إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَافِرِينَ) (بقره، آيه 34)/
13. همان.
14. (أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ) ( اعراف، آيه 12).
15. (إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ ( (يوسف، 5)
16. (وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ) (نساء آيه 119)
17. (اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ) (مجادله، آيه 19) .
18. (أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَ عَذَابٍ) (ص، آيه 41).
19. (لَوْ کَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ) (لقمان، آيه 21) .
20. ( إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا ) (مجادله، آيه 10).
21. (فَوَ رَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَ الشَّيَاطِينَ) (مريم، آيه 68).
22. (لا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ ) (تحريم، آيه 6).
23. (وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقَاسِطُونَ) (جن، آيه 14).
24. (وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَکْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ) (انعام، آيه 128)
25. ( يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّکُمُ الشَّيْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ .... إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ) (اعراف، آيه 27).
26. (إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ) (انسان، آيه 2).
27. (فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ ) (مؤمنون، آيه 14).
28. (أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْکَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً ) (مريم، آيه 83).
امين خندقي، جواد، (1390)، شناخت و بررسي شيطان پرستي، قم: ولاء منتظر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، چاپ پانزدهم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}